عاشورایی میمانیم
farshad.farhad
| ||
|
عمار یاسر گفت:"خدمت حضرت امیرالمومنین(ع)رفتم وعرض کردم:"سه روز است که روزه گرفته ام ولی چیزی برای خوردن ندارم وامروز روز چهارم است.حضرت علی(ع)فرمودند:همراه من بیا !من هم رفتم.تا این که به وسط بیابانی رسیدیم.سپس حضرت امیرالمومنین(ع) ظرفی را از خاک بیرون آوردند که پر از سکه های طلا بود، یکی از آن سکه ها را خودشان برداشتند ویکی را هم به من دادند.من به آن حضرت عرض کردم یا امیرالمومنین ! آیا میشود از این گنج ها به اندازه ای برداریم که بی نیاز شویم و به دیگران هم بدهیم؟حضرت امیرالمومنین(ع)فرمودند: ای عمار ! امروز همین قدر ما را کفایت میکند سپس روی آن ظرف را پوشاندند و به همراه امام برگشتیم.وقتی از آن حضرت جدا شدم دوباره به طرف آن محل برگشتم ولی هرچه گشتم آن ظرف را پیدا نکردم.وقتی به خدمت حضرت امیر المومنین(ع)برگشتم،حضرت فرمودند:عمار ! دوباره بر سر آن گنج رفتی؟ عرض کردم بلی اما آن را پیدا نکردم.حضرت علی(ع) فرمودند:ای عمار !چون خدا میداند که ما رغبتی به دنیا نداریم، گنج ها را برای ما آشکار ولی از شما پنهان میکند وتمام گنج ها در زمین مخفی است تا وقتی که یازدهمین فرزند من حضرت مهدی(ع)ظهور کند;آن وقت است که گنج های زمین برای آن حضرت ظاهر میشوند و ایشان به وسیله ی آن گنج ها تمام قرض های دوستان وشیعیان را ادا میفرماید و همه را غنی و بی نیاز میکند،به طوری که حتی یک فقیر هم در بین مردم پیدا نخواهد شد." نظرات شما عزیزان: موضوعات مرتبط: استقلال، عضو شوید، دانلود ترانه، دانلود ترانه، ، برچسبها: جمعه 20 مرداد 1391برچسب:داستان جالب از زبان عمار , .:. 14:45 .:. محمد مویسات
|
شهريور 1393 تير 1393 خرداد 1393 ارديبهشت 1393 مرداد 1392 تير 1392 خرداد 1392 ارديبهشت 1392 فروردين 1392 اسفند 1391 بهمن 1391 دی 1391 آذر 1391 شهريور 1391 مرداد 1391 تير 1391 خرداد 1391 ارديبهشت 1391 فروردين 1391 |
تمام حقوق مادي ومعنوي اين وب محفوظ بوده ومتعلق به عاشورایی میمانیم مي باشد.: طراح قالب: معبر سایبری بی سنگر |